اندکی اندیشه......یه جوک بگم؟!!!!!
تاریخ فراموش شده

 یه روز یه ترکه... نه! یه روز یه رشتیه... نه! یه روز یه لره... نه! یه روز... اصلا ولش کن! بذار از اول میگم!

 
یه روز یه ترکه اسمش ستار خان بود، یا نمیدونم شایدم باقرخان؛ خیلی شجاع و باهوش بود. یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی بر اومد. جونش رو کف دستش گذاشت و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد. فداکاری کرد؛ برای امروز من؛ برای امروز تو؛ برای همه ما، برای ایران. برای این که حالا ما بتونیم تو این مملکت، آزاد زندگی کنیم...
 
یه روز یه رشتیه اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی. نترس و با غیرت بود و جلوی ارتش شوروی و بیگانه واستاد تا نتونن خاک کشورش رو اشغال کنن. مردم شهر و استانش رو با تعصبشون علیه حمله کنندگان به خاک ایران جمع کرد و جلوی قدرت مطلقه ایستاد و برای مهار کردنش تلاش کرد؛ برای این که کسی نتونه توی این مملکت ادعای خدایی کنه. اونقدر جنگید تا خونش رو فدای ما کرد؛ فدای میهنش؛ فدای ایران...
 
یه روز یه جنوبیه اسمش علی هاشمی بود؛ سردار هور؛ جونش رو فدای آرمانهاش کرد، فدای سرزمینش، فدای ایران من و تو...
 

یه روز یه فارسه اسمش کوروش بود. ۲۵۰۰سال قبل، وقتی که همه دنیا و کشورایی که الان ادعای بزرگی دارن یا فرهنگ نداشتن یا اصلا کشف نشده بودن، منشور حقوق بشر رو نوشت و توی وصیت نامه اش سفارش کرد که بدنش رو بدون مومیایی و چیزی توی خاک ایران دفن کنن تا ذرات بدنش خاک ایران رو تشکیل بدن؛ ایران امروز من و تو...
 
یه روز یه لره اسمش آریوبرزن بود. وقتی که اسکندر و متجاوزین به کشور ایران حمله کرده بودن با سپاه کم تعدادش جلوی ارتش بزرگ مقدونی واستاد و وقتی همه سربازاش کشته شدن، با تعصب بالا جلوی دشمن واستاد تا تکه تکه شد، برای اینکه از خاک ایرانش دفاع کنه، از ایرانی که من و تو به گذشته اش میبالیم...
 
یه روز ما همه با هم بودیم... ترکه و رشتیه و لره و اصفهانیه و فارسه و آبادنیه و... ما با هم دوست بودیم و متحد. تا این که یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردن و قفل دوستی ما رو شکستن.
 
حالا دیگه یه ترکه ست... یه رشتیه ست... یه لره ست... یه اصفهانیه ست... یه آبادانیه ست... یه...
 
حالا دیگه ما برای هم جک می سازیم... به همدیگه میخندیم و همدیگه رو با هم دشمن میکنیم... ما اینجوری شادیم... خیلی داره بهمون خوش میگذره، نه؟! خوش میگذره؟! پس یه روز یه...

نظرات شما عزیزان:

REZA
ساعت17:04---8 فروردين 1391
سلام
وبت عالیه
ممنون که لینکم کردی لینک شدی


Mahsa
ساعت0:53---18 اسفند 1390
عالی بود واقعا خیلی خیلی عالی بود با اجازه ازش پرینت گرفتم تا توی کلاسمون پخش کنم

حیدری
ساعت14:53---17 اسفند 1390
سلام برادر عزیز.
من کار رو به اروپا نکشیدم...شما خواستی مقایسه کنی...در ضمن امروزه دیگه برای نظر دادن نسبت به جاهای دور نیاز به این ندارین ه بچه ناف اونجا باشین. تکنلوژی پیشرفت کرده عزیز من.
این بحث اگه با منطق نگاه بشه به هدف هم می رسه .... عزیز من شرایط کشور سختهخ اما همونطور که قبلا گفتم باید مقاومت کنیم تا اونو به سر منزل برسونیم.
من هم از شما تشکر می کنم که وقتتونو در اختیار من گذاشتین و تونستم با هاتون صحبت کنم.ازتون کمال تشکر رو دارم و امیدوارم تو تمام مراحل زندگیتون موفق باشین.
به امید ظهور مولامون حضرت ولی عصر که صد البته نزدیکه


Maryam
ساعت22:46---16 اسفند 1390
اگه به حرفاي من ميخندي بخند اميدوارم هميشه شاد باشي راستي چند سالته كه ميگي داداش كوچيكه؟ اين ادرس وب ديگه منه به روحياتت ميخوره سر بزن خوشحال ميشم

Maryam
ساعت21:54---16 اسفند 1390
سلام دوست خوبم خيلي پست قشنگي بود واقعا حق با توست خيلي تقعير كرديم احتراممون اعتقادمون اتحادمون مرسي كه بهم سر زدي راجع به سوالت اول بگم وب روياي زيباي من رو درست كردم تا حرفاي دلم رو بزنم از گذشتم از اين كه چرا غمگين مينويسم اگه حوصله داشتي بخون حالا سوالت به نظر من البته با توجه به

اطرافيانم و زندگياشون هر عشقي كه به ازدواج ختم ميشه يا عشق نبوده يا اگه بوده اخرش پشيموني برا همين خيلي كم اند ادمايي كه از عشق به شادي ياد كنن البته داشتن اين حس خيلي زيباست ولي فراق خيلي سخته


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1386برچسب:, توسط امیررضا و پوریا |